loading...
زخم دل
صحرا بازدید : 622 پنجشنبه 1394/12/27 نظرات (1)

 

روز مرگم, همه را مست کنید از می ناب
باده نوشید فراوان ,همگی مست و خراب

بهر آمرزش من ، میکده خیرات کنید

بهر آرامش من, غسل دهیدم به شراب

شب ختمم نه کسان جامه خود را بدرند
نه نماز و روزه ی قضایم ز ملا بخرند

واعظ و قاری و مداح ورودش ممنوع

مرده شور ِهمه ی مرده خوران را ببرند

جمله سیمین بدننان رقص کنان ناز کنند
حیف زیبایشان است لچک باز کنند

همه اموال مرا میکدهای باز کنند

آنقدر مست نمایند که پرواز کنند

باورم نیست به رکعت که سراسر عدد است

سر ِ خود را وخدا ،جنس ِکلاه از نمد است

پارسی نزد خداوند نمازم خوانید

که خداوندِ جهان ، جمله زبانها بلد است

روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می و انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت

صحرا بازدید : 193 شنبه 1394/12/15 نظرات (2)

 

 

خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار

حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار

انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن

اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار

با تار و پود این شب باید غزل ببافم

وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست

بار ترانه ها را از دوش عشق بردار

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم

دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد

پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار

از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس

از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار

صحرا بازدید : 382 یکشنبه 1394/11/11 نظرات (10)

 

 

 

درد یعنی که ترک بر تن دیوار شدن
مثل دل بستن و لب بستن و بیمار شدن


درد یعنی بدوی پشت سر خاطره هات
خسته در پیچ و خم خاطره تکرار شدن



هق هق گریه شود بغض، بگیرد نفست
شانه ات خم شود از این همه آزار شدن


تا سحر در دل کابوس فقط بودن و بعد
غرق آشفتگی و دلهره بیدار شدن

درد یعنی بدوی دست به دستش نرسد
از خودت از همه از فاصله بیزار شدن


درد یعنی همه ی قافیه ها تنگ شوند
بین صد حرف به دل مانده گرفتار شدن



شاعری باشی و یک شعر به دادت نرسد
هی غزل گفتن و هی گفتن و انکار شدن

صحرا بازدید : 199 شنبه 1394/11/03 نظرات (6)
 

 

خان که نه! خانه شدم تا تو ستونم باشی

بید بودم که خودت رمزِ جنونم باشی

 

خواستم رو به عقب برگردد زندگی­ام

تا خودت کودک احساسِ درونم باشی

 

چارده مُهره­ی شطرنج همه مات شدند!

چون دلم خواست «تو» سردارِ قشونم باشی

 

در به در کرد دلم را دو دره بازیِ تو!

«در» شدم تا که تو در نقشِ«کلون»م باشی

 

حیف شد؛پنبه­ی احساسِ مرا نیز زدی!

تا خودت باعث نحسیِ شگونم باشی

 

تشنه­ام، تشنه شبیه تو که عادت کردی

همه­ی عمر فقط تشنه به خونم باشی!

 

می­روم تا که خودم را بکُشم از دستت

بلکه یک عمر بدهکار دیون­ام باشی

صحرا بازدید : 278 شنبه 1394/10/19 نظرات (11)


 

نامه ام را می گذارم باز بر دوش نسیم
راه دشوار است بسم الله الرحمن الرحیم

ای سکوتت بهتر از رسم قشنگ گل، سلام
ای سکوتت دلگشا، مثل اذان های سلیم

حال تو الحمد لله است مانند بهشت
حال ما – العفو - مثل خار و خس های جحیم


خانه تو زادگاه ابرهای بی قرار
خانه تو زادگاه آفتاب است از قدیم

حرف های ما پر از پروانگی هستند، باز
در طواف نور تو پرواز کم می آوریم

چیست تکلیف کسی که در خودش زندانی است
او که دور افتاده از فیض صراط المستقیم

از رمیدن های آهو ترس و تک افتادگی
بغض هایم را بخوان از چشم های یاکریم


خسته ام
زن های طالع بین مشهد گفته اند:
پیله کرده غصه در چشمانم
اما بگذریم

حال من با فال " انعمت علیهم" می شود
بهتر از  حال کبوترهای در صحنت مقیم

هرچه می خواهد دل تنگت بگو، من راضی ام
درجواب نامه ام باران بیاید یا نسیم

صحرا بازدید : 772 سه شنبه 1394/09/10 نظرات (24)

 

 


خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه



یكی با چشمای نازش دل كوچیكمو لرزوند
یكی با دست نامردش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو



خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم



نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو كه بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر در گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم



خداحافظ گل پونه . كه بارونی نمی تونی
...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام



اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها
بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

صحرا بازدید : 155 جمعه 1394/09/06 نظرات (7)



 

 

شما به دنبال خوش گذراندن لحظات جوانیتان با ما

.
مابه دنبال ساختن زندگی رویایی با شما...


شما به دنبال تکه ای از بدن ما...


و مابه دنبال نوازش مردانه از شما...


گاهی اوقات شما مردها چقدر بی رحمانه برای نوازشی شهوت می طلبید


و مانه ضعیف هستیم و نه احمق ...


فقط عاشق هستیم و مهربان  همین !!

صحرا بازدید : 210 پنجشنبه 1394/09/05 نظرات (9)

 

 

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی

 

چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

 

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم

 

تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

 

خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم

 

تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی

 

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی

 

من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی

 

در سینه سوزانم مستوری و مهجوری

 

در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی

 

من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی

 

من سلسله موجم تو سلسله جنبانی

 

از آتش سودایت دارم من و دارد دل

 

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم

 

کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

 

ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟

 

روی از من سر گردان شاید که نگردانی



 رهی معیری

صحرا بازدید : 483 جمعه 1394/08/29 نظرات (21)

 

 

محبوب دلم بهر چه مارا تو شکستی

زنجیر وفا را تو به یکباره گسستی

از بخت بد و حال بدم دل به تو بستم


من غرق غم ودرد تو آرام نشستی

نقش تو در آیینه دل خواب و خیال است


ای آرزوی دل تو بگو دل به که بستی؟

دستی که به دست تو سپردم شب دیدار


با خنجر نامردمی و قهر شکستی

هرگز دلم آلوده نفرین نشد از عشق


عشق است و خرابی و همین فرصت مستی

 

 

(آخ که این دل چقدر پره درده)

صحرا بازدید : 145 شنبه 1394/08/02 نظرات (14)

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

 

تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

 

از لحظه‌ی ورودیه تا آخرین وداع

هر شب ، محرّم تو مرا می‌کشد حسین

 

هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی

اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین

 

داغ علی اصغر و عباس و اکبرت

غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین

 

از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ

انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین

 

بر نیزه در مقابل چشمان خواهری

گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین

 

سالار سر بریده‌ی زینب سرم فدات

هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات

 

 

 

(گرچه هزار سال برای تو گریه کرده اند

یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد

 

داغ تو اعظم است تحمل نمی شود

در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد)

 

صحرا بازدید : 95 چهارشنبه 1394/07/22 نظرات (8)

 

لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن

 

بیـن روح و بدن ات فاصله تعیین کردن

 

نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد "شک"

 

نتوانست،  بنا  کـــرد  بــــه  توهیـــن کردن

 

زیـــر بار غم تـو داشت کسـی له می شد

 

عشق بین همه برخاست به تحسین کردن

 

آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام

 

که نمانده است توانایی نفرین کردن

 

"با وفا" خواندم ات از عمد که تغییر کنی

 

گاه در عشق نیــاز است به تلقین کردن

 

"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"

 

خط مزن نقش مرا مـوقـــع تمریــن کردن!

 

وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست!

 

اشتباه  است  مرا  دورتر  از  ایـــن  کردن

صحرا بازدید : 202 یکشنبه 1394/07/19 نظرات (10)

 

 

 

 

 

 

ای همه آرامشم از تو ، پریشانت نبینم
چون شب خاکستری ، سر در گریبانت نبینم

 

ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار ، اینگونه گریانت نبینم

 

ای پر از شوق رهایی ، رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها ، افتان و خیزانت نبینم

 

 

 

 

تکیه کن بر شانه ام ، ای شاخه ی نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم

 

قصّه ی دلتنگیت را خوبِ من بگذار و بگذر
گریه ی دریاچه ها را تا به دامانت نبینم

 

کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم 

 

صحرا بازدید : 118 سه شنبه 1394/07/07 نظرات (13)

 

 

 

 

حکایت است که پادشاهی از وزیر خداپرستش پرسید:
بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد، و چه کار می کند؟ و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.



وزیر سر در گریبان به خانه رفت. وی را غلامی بود که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟ و او حکایت بازگو کرد. غلام خندید و گفت: ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد. وزیز با تعجب گفت: یعنی تو آن می دانی؟ پس برایم بازگو.

- اول آنکه خدا چه می خورد؟
غم بندگانش را. که می فرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را بر می گزینید؟



- آفرین غلام دانا.

- دوم خدا چه می پوشد؟
رازها و گناه های بندگانش را.

- مرحبا ای غلام



وزیر که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد. ولی باز در سوال سوم درماند، رخصتی گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید.

غلام گفت: برای سومین پاسخ باید کاری کنی.

- چه کاری؟

- ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به درگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.



وزیر که چاره ای دیگر ندید، قبول کرد و با آن حال به دربار حاضر شدند.

پادشاه با تعجب از این حال پرسید ای وزیر این چه حالیست تو را؟

و غلام آنگاه پاسخ داد که این همان کار خداست که وزیری را در خلعت غلام و غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.



پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد.


صحرا بازدید : 155 دوشنبه 1394/06/30 نظرات (26)

 

 

 

 

 

 

 

«بی تو مهتاب شبی» را همگان میدانند ...

 

 

 

همگان شعر دو چشمان تو را میخوانند ...

تو که از کوچهٔ غمگین دلم میگذری ...

تو که از راز دلم با خبری ...

تو چرا رسم وفایت گم شد ...؟

برق چشمان سیاهت گم شد ...؟

با  توام ای مه مهتاب شبان ...

با توام زلف پریشان جهان ...

بی تو صد خاطره ام گریان است ...

بی تو اشکم نفسم باران است ...

بی تو دیگر نفسم بند آمد ...

قافیه یک دل خوش  چند آمد ...؟

بی تو جوی دل من خشکیدست ...

بی تو مهتاب نهان است ز ابر ...

ابر غم باریدست ...

با تو گفتم با شرم با "تو" گفتم از دل ...

با تو از قصهٔ عشقم گفتم ...

و تو در اوج سکوت ...

با نگاهی پُِر تردید و خمود ...

 

 

گفتی از عشق حذر کن ...

نفسم بند آمد ...

 

 

اما ...

«بی تو مهتاب شبی» را باز هم میخوانم ...

چه تو باشیّ و نباشی باز هم میخوانم .

 

 

صحرا بازدید : 134 چهارشنبه 1394/06/11 نظرات (1)

 

 

 

 

دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم


شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم


انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده


آخ داره باورم میشه خنده به من نیومده


دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم


تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم


حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم


من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم



دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن


نگو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن


منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم


برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم


آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن


نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن


دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون



تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه

صحرا بازدید : 107 پنجشنبه 1394/06/05 نظرات (9)
 

 

 

 

 

 

بغلم کن عشق خوبم بذار حس کنم تنتو...


از حرارتت بمیرم بگیرم عطر تنتو...



واسه من آغوش گرمت تنها جای امن دنیاست...


ساز آشنای قلبت خوشترین آهنگ دنیاست...



منو که بغل بگیری گم میشم تو شهر رویا...


بند میاد نفس تو سینم مثل مجنون پیش لیلا...



به تو شفاف و برهنه دل سپردم بی محابا...


بغلم کن تا نمیرم بی تو، تو دستای سرما...



مثل دامن فرشته شب ما قدیس و پاکه...


حتی ماه به حرمت ما، عاشقونه تر می تابه...



بغلم کن عشق خوبم بذار آرامش بگیرم...


سر بذارم روی شونت با نفسهات خو بگیرم...


 

صحرا بازدید : 76 چهارشنبه 1394/06/04 نظرات (1)

 

 

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،

 


دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای

خوشبختی خودت دعا کنی؟ ....

صحرا بازدید : 97 چهارشنبه 1394/06/04 نظرات (0)

 

 

 

 


خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه



یكی با چشمای نازش دل كوچیكمو لرزوند
یكی با دست نامردش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو



خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم



نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو كه بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر در گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم



خداحافظ گل پونه . كه بارونی نمی تونی
...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام



اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها
بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

 
صحرا بازدید : 66 دوشنبه 1394/06/02 نظرات (0)

 

 

 

ﭘﺸﺖ ﻗﺎب ﺷﻴﺸﻪي ﭘﻨﺠﺮهاي

‫ﻛﻪ ﺷﺒﻬﺎي ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﺧﻮد ﻣﻲﺑﺮه

‫ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪﻫﺎم ﻣﺜﻞ ﺗﺼﻮﻳﺮ از ﺗﻮ ﻗﺎﺑﺶ ﻣﻴﮕﺬره

‫ﭘﺸﺖ ﻗﺎب ﺑﻲ ﻧﻔﺲ

‫ﻣﺜﻞ اون ﭘﺮﻧﺪه ﻛﻪ دﻟﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ

‫ﻣﺜـﻞ ﻳـﻚ ﺣـﻘـﻴـﻘـﺖ رﻓـﺘـﻪ ﺑـﻪ ﺑـﺎد

‫ﻣـﻨـﻮ ﺑـﺎ ﺧـﻮد ﻣـﻲﺑـﺮه

‫ﻣﺜﻞ ﻳﻪ روﻳﺎ ﺗﻮي ﺧﻮاب

‫عشق ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲاﻧﺪﻳﺸﻢ

‫ﻧـﻪ ﺑـﻪ ﺗـﻨـﻬﺎﻳـﻲ ﺧـﻮﻳـﺶ

‫از ﭘﺲ ﺷـﻴﺸﻪ ﺗﻮ را ﻣﻲﺑﻴﻨﻢ

‫ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﻲ ﻣﺮا در ﺑﺮ ﺧﻮﻳﺶ

‫ﻣﻦ وﺿﻮ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﺧﻴﺎل ﺗﻮ ﻣﻴﮕﻴﺮم

‫و ﺗﻮ را ﻣﻲﺧﻮاﻧﻢ

‫و ﺑﻪ ﺷﻮق ﻓﺮدا ﻛﻪ ﺗﻮ را ﺧﻮاﻫﻢ دﻳﺪ

‫ﭼﺸﻢ ﺑﻪ راه ﻣﻲﻣﺎﻧﻢ

‫ﺗﻦ ﻣﻦ ﭘﺎرهاي از آن ﺗﻦ ﺗﻮﺳﺖ

‫و ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﺒﻬﺎي ﭘﺮ ﺳﺘﺎره ﺷﺐ ﺗﻮﺳﺖ

 

‫ﺗﻦ ﻣﻦ ﭘﺎره اي از آن ﺗﻦ ﺗﻮﺳﺖ

‫و ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﺒﻬﺎي ﭘﺮ ﺳﺘﺎره ﺷﺐ ﺗﻮﺳﺖ

 

‫و ﺗﻮ را ﻣﻲﺧﻮاﻧﻢ

‫و ﺑﻪ ﺷﻮق ﻓﺮدا ﻛﻪ ﺗﻮ را ﺧﻮاﻫﻢ دﻳﺪ

‫ﭼﺸﻢ ﺑﻪ راه ﻣﻲﻣﺎﻧﻢ

 

 

ﺗﻦ ﻣﻦ ﭘﺎره اي از آن ﺗﻦ ﺗﻮﺳﺖ

‫و ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﺒﻬﺎي ﭘﺮ ﺳﺘﺎره ﺷﺐ ﺗﻮﺳﺖ

 

 

 
صحرا بازدید : 95 شنبه 1394/05/31 نظرات (0)

 

 

 

  دوباره سيب و غزل، من گناه مي خواهم


دلي دچار تو و سر به راه مي خواهم



دوباره اينكه تو حوا شوي و من آدم


و باز لذت يك اشتباه مي خواهم


 
هميشه چشم تو را شاعرانه مي نوشم


كه با تو من غزلي رو به راه مي خواهم


 
پناه خستگي من! بمان و با من باش


ميان اين همه طوفان، پناه مي خواهم


 
تو عاشقانه ترين ركعت غزل هستي


براي خواندن تو  قبله گاه مي خواهم


 
دوباره وسوسه ی ناز چشم تو  بر پاست

 

دوباره سيب و غزل، من گناه مي خواهم

 


 

تاريخ : شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۴ | 1:28 | نویسنده : صحرا | 33 نظر

 

صحرا بازدید : 116 چهارشنبه 1394/05/21 نظرات (1)




در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریكی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
جنگل عطرآلود
شكن گیسوی تو
موج دریای خیال
كاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی سیاه تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می كردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
كاشكی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست

شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر

و سكوت تو پس پرده ی خاكستری سرد
شوق بازآمدن سوی توام هست رفیق
 
وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه كسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور

خواب را دریابم
كه در آن دولت خاموشیهاست
و ندایی كه به من می گوید :
گر چه شب تاریك است
دل قوی دار ، سحر نزدیك است


دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
از گریبان تو صبح صادق
می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاك سحری ؟
نه
از آن پاكتری

سبزی چشم تو
دریای خیال
پلك بگشا كه به چشمان تو دریابم باز

من به چشمان خیال انگیزت معتادم
و دراین راه تباه
عاقبت هستی خود را دادم

باز كن پنجره را
تو اگر بازكنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را

صبح دمید
چه شبی بود و چه فرخنده شبی
آن شب دور كه چون خواب خوش از دیده پرید
كودك قلب من این قصه ی شاد
از لبان تو شنید :
زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشك و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست �
قصه ی شیرینی ست

باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تو اند

چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
چه شبی بود و چه روزی افسوس

دشت سرشار ز سبرسبزی رویا ها را

تو همه هستی من ، مستی من
تو همه زندگی وهستی من

كاهش جان من این شعر من است
آرزو می كردم
كه تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی ؟

كاشكی شعر مرا می خواندی

چه كسی خواهد دید
مردنم را بی تو ؟

من به هنگام شكوفایی گلها در دشت
باز برخواهم گشت

چه كسی می خواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
من اگر ما نشویم ، تنهایم

از كجا كه من و تو
شور یكپارچگی را در شرق
باز برپا نكنیم

دشتها نام تو را می گویند
كوهها شعر مرا می خوانند
كوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند

حرف را باید زد
درد را باید گفت

وهمه درد من این است

زندگی بی تو برایم

یک مرگ تدریجیست

اجباریست

 

صحرا بازدید : 161 چهارشنبه 1394/05/21 نظرات (1)

 

عشق ،یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم

زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم



دست در دست هم اصلا ندهیم و نرویم

مگر آن وقت که دیوانه و تنها بشویم



عینک تیره و تیپ و هیجان و بلوتوث

همه جا چشم به راه اس ام اس ها بشویم



عشق ، یعنی من و تو ، هیچ نگوییم به هم

زیر عینک خرکی محو تماشا بشویم



تکیه بر هیچ نهادی ندهیم و خودمان

خودکفایی بنماییم و متکّا بشویم



گر که دیدیم که پولی به زمین افتاده ست

متفاهم ، متبسّم شده ، دولّا بشویم



عشق ، یعنی که فقط عاشق پیتزا نشویم

گاه بریانی و گاهی لازانیا بشویم



نتواند احدی تفرقه ایجاد کند

جمعمان را بزند برهم و منها بشویم



آنقَدَر کم شود این فاصله هامان که شود

جلوی تاکسی ِ شهری من و تو ، "ما " بشویم



عشق ، یعنی من وتو راز دل هم باشیم

نه که مشهور تر از وامق و عَذرا بشویم



من وتو ؟...نه !...تو و من ...ما ؟...تو و من ؟...نه !...من وتو

بختمان یار شود آدم و حوّا بشویم



چشش از میوه ی ممنوع ؟ - همین باد حلال !

با همین طنز دلی صاحب فتوا بشویم

عشق ، یعنی دل من با دل تو جور شود

"بشوم " با " بشوی " جمع شود ، تا " بشویم "

صحرا بازدید : 79 جمعه 1394/05/09 نظرات (4)
 

 

 

 

طبیبان بر سر بالین من گویند:

که امشب تا سحر این عاشق دیوانه می میرد

دلم در سینه می سوزد

تو را نادیده می میرم

حدیث آرزوهایم همه ناگفته می ماند

صحرا بازدید : 65 جمعه 1394/05/09 نظرات (0)
 

 

 

 

نردبان دلم شکسته است، میشود برای من کمی دعا کنید؟


یا اگر خدا اجازه میدهد، کمی به جای من خدا خدا کنید؟


راستش دلم مثل نماز بین راه خسته و شکسته است


میشود برای بی قراری دلم سفارشی به آن رفیق باوفا خدا کنید؟

 

صحرا بازدید : 62 جمعه 1394/05/09 نظرات (0)
 

 

دلم تنگ است ...

 

دلم اندازه ی حجم   یک قفس تنگ است،

 

دلم  لبریز  از بغض است،

 

 هوایم و صدایم  خیس و بارانی ست،

 

نمی دانم چرا؟

                

 

                    در قلب من پاییز همیشه طولانی ست

 

                                 


 

صحرا بازدید : 104 جمعه 1394/05/09 نظرات (0)


 

 

بگذر ز من ، ای آشنا چون از تو من ، دیگر گذشتم


دیگر تو هم ، بیگانه شو چون دیگران ، با سرگذشتم



می خواهم عشقت در دل بمیرد


می خواهم تا دیگر ،در سر ، یادت ، پایان گیرد



هر عشقی می میرد ، خاموشی می گیرد ، عشق تو نمی میرد


باور کن بعد از تو ، دیگری در قلبم ، جایت را ، نمی گیرد

 

کوته کنم این قصه ی بیهوده را


کی عشق تو ، سازد رها ، جان مرا



بگذر ز من ، ای آشنا

صحرا بازدید : 83 جمعه 1394/04/26 نظرات (0)
 

 

 

 

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

 

بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

 

(منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

 

لای موهای تو گم کرد خداوندش را)

تاريخ : جمعه بیست و ششم تیر ۱۳۹۴ | 23:4 | نویسنده : صحرا | آرشیو نظرات
درباره ما
Profile Pic
سلام خوش اومدین این سایت حاوی شعرها و طنز ودلنوشته ها و مناجات با خداو سخنهای حکیمانه میباشد کپی برداری از مطالب و عکسها با ذکر منبع بلا مانع است امیدوارم از سایتم خوشتون بیاد در ضمن ممنون میشم نظراتتون رو در مورد پستهام بدونم از همتون ممنونم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • چشمهای همیشه منتظر (آلیش خان)
  • موجهای فیروزه ای(فرنگیس عزیز)
  • احساس بی کسی(قلندر)
  • آرامش(شایان)
  • پری خانوم
  • الکی(سعید)
  • سردار خیبر
  • شاعران امروز (معصومه جان)
  • سرنا موزیک(k1)
  • آرامش (کیوان )
  • رویای سیاه (صدف جان)
  • الو چت دنیا جون
  • قاصدک عشق(پسرک)
  • .قلبی سرشار از عشق (نسرین جان)
  • صبح آرزو(E_smaeil )
  • عشق ...جدای...تنهای.(arshyatk)دوست خوبم
  • آوای تنهایی
  • زخمی دل (سایت قبلی خودم)
  • آسمون دلم آبی است
  • آقا مجید با وفا
  • یکی
  • پرتغال خونی(دنیا جان)
  • پسر خوب (آقا محسن گل)
  • شعرهای باران خورده(محمد شیرین زاده)
  • شاعرانه های آرام (شاعر عزیز مانا)
  • به سراغ من اگر می آیی(کامران محمد زاده)
  • ای اس وان موزیک
  • رویای بودنت درشب بارانی...
  • دگر ریسی(روزالی عزیز)
  • قطره قطره زندگی (محمد بذلی)
  • شبهای روشن (یلدا جون)
  • آرشام
  • لاوین 20(سعید )
  • انجمن ادبی طلوع(حبیب خان)
  • .یاشاسین آذری اوشاخلاری(لیدی اردیبهشتی)
  • رویای عشق(شهلا)
  • چند قدم زیر بارون(نیما)
  • کاتیکی ون بوو
  • زخمی
  • باغچه گل سرخ (آذری)
  • معلم
  • خلوت تابناک
  • خلوت تابناک(استاد سید حمید فاضلی)
  • از بهارنارنج تا سال سی ام(استاد شاعر حمیدرضا عرفانی فر)
  • عشق جدایی تنهایی(ارشیا)
  • آبشار زندگی
  • رها
  • یک تماس بی پاسخ(آقا رایان عزیز)
  • تو گرمی قلب منی(حمید و زهرای گل)
  • کلبه آرامش(پوریای گل)
  • مهمانی عشق(علی آقا)
  • روزای خوبم حروم شد(تنهای تنها نسیم جون)
  • فردوس(علی آقای گل)
  • .احساس سرد (آقا مرتضی)
  • .چشم های بارانی
  • ماه من(بهارجون)
  • تندیس تنهایی(نگارجون)
  • .رها
  • یک تماس بی پاسخ(آقا رایان عزیز)
  • سنگ صبور (تنها)
  • .قلبی سرشار از عشق (نسرین جان)
  • .سلطان احساس
  • .جای پای باران
  • .زخم دل ( محمدبارانی)
  • .کارشناس دادگستری
  • .دلسوختگان
  • .حرفهای یک دل
  • .تک ستاره (زهره نساجیان)
  • .یاشاسین آذری اوشاخلاری(لیدی اردیبهشتی)
  • .به رنگ خزون (آقا وحید مشکین شهری)
  • .باهم بودنمان(کوثر و عباس عزیز)
  • جملات زیبا (رسول ترک)
  • .✔✖ I love life ✖✔(ریحان جان ونشاط عزیز)
  • .دیازپام
  • .باران عزیز
  • .بهانه تنهایی(نگین جون)
  • .سرگرمی(آقا سعید گل)
  • .داداش سامان گل
  • .تنها ولی امیدوار
  • رگ شب
  • دنیای خیالی من (فاطمه جون)
  • .قلب شیشه ای(میترا جان)
  • .پیر مرد دوست داشتنی
  • و خدایی که دغدغه از دست ندادنش را ندارم(ژوان جان)
  • .پله هایی که همیشه سد راهم بودند
  • .لحظه ای برای من و ما(محمد عرفان عزیز
  • .مدرسه ای برای شیمی (سعادتی)
  • . دانشجوی آزادگان نیر 92
  • .مهراوه(ساحل بانو)
  • زیتون(عمو)
  • .پرستو(محب خان)
  • .پسری از جنس غم(کاخ احساسات)
  • .تو برای من تمامی(صبرا جون)
  • .بوسه (رهگذر) دوست عزیزم
  • .دل نوشته های من (سارا جون)
  • .نوشته های خیس
  • .تنها دلخوشی من (عاطفه جون)
  • قطره قطره زندگی (محمد بذلی)
  • اسفناجی(سهند)
  • .گلستان (آقا احسان)
  • .عاشقانه های مستانه(شاهرخ )
  • .عشق طبقه اول آسمان(شاهرخ خان)
  • بزم ایلیا
  • عشق محبت دوستی (بابا علی)
  • تنها در خانه(بابا علی)
  • رویای تنهایی(بانو گیتی)
  • فریاد تلختر از سکوت(بانو گیتی)
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    نام کاربری
    آمار سایت
  • کل مطالب : 64
  • کل نظرات : 537
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 65
  • بازدید ماه : 833
  • بازدید سال : 11,721
  • بازدید کلی : 48,802
  • کدهای اختصاصی